گلچین زیباترین شعر در مورد اجبار
شعر در مورد اجبار
شعر در مورد اجبار ,شعر در مورد حجاب اجباری,شعر در مورد لبخند اجباری,شعری در مورد اجبار,شعر در مورد زندگی اجباری,شعر در مورد جدایی اجباری,شعر در مورد ازدواج اجباری,شعر درباره اجبار,شعر درباره حجاب اجباری,شعر درباره ازدواج اجباری,شعر درباره جدایی اجباری,شعر اجبار,شعر الجباری,شعر حجاب اجباری,شعر سکوت اجباری مادمازل,شعر سکوت اجباری,شعر رفتن اجباری,شعر زندگی اجباریست,شعر زندگی اجباری,شعر دوری اجباری,شعر در مورد اجبار,شعر الجباری غزل,شعر الجباری کتابه,شعر الجباری کنت احسبک لی,شعر الجباری یابنت,شعر الجباری مکتوب,شعر الجباری کتابیه,شعر عبدالکریم الجباری غزل,شعر عبدالکریم الجباری مکتوب,شعر عبدالکریم الجباری البنت من رجالها,شعر درباره حجاب اجباری,شعر در مورد حجاب اجباری,متن شعر سکوت اجباری,شعر زندگی اجبار است,شعر در مورد زندگی اجباری,شعر در مورد لبخند اجباری,شعری در مورد اجبار,شعر در مورد جدایی اجباری,شعر در مورد ازدواج اجباری,شعر درباره اجبار
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اجبار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
سهر طوق مراد ترا نهد گردن
به طبع بی اجبار و به طوع بی اکراه
شعر در مورد اجبار
ای غلامت به طبع بی اجبار
وی مطیعت به طوع بی اکراه
شعر در مورد حجاب اجباری
ستاره بسته پیمان توست بی اجبار
سپهر بنده فرمان توست بی اکراه
شعر در مورد لبخند اجباری
که چو بر کفر کرد خصم اجبار
نه به دل از زبان دهد اقرار
شعری در مورد اجبار
شهنشهی که به شاهنشهی او دولت
به طوع و رغبت اقرار کرد بی اجبار
شعر در مورد زندگی اجباری
هر که در فعل خود بود مختار
فعل او دور باشد از اجبار
شعر در مورد جدایی اجباری
ولیکن اختیار من نبودست
که مجبور فلک نبود مخیر
شعر در مورد ازدواج اجباری
تا بدانی که اختیاری نیست
خود مخیر کجا بود مجبور
شعر درباره اجبار
همه مجبور حکم تقدیریم
کرد و ناکرد اختیاری نیست
شعر درباره حجاب اجباری
در سجده نکردنش چه گویی
مجبور بدست یا مخیر
شعر درباره ازدواج اجباری
مجبور حق نگردد آلوده معاصی
بد کردن خلایق برهان اختیارست
شعر درباره جدایی اجباری
در سجده نکردنش چه گوئی؟
مجبور بده ست یا مخیر؟
شعر اجبار
خیز و واکن دیده ی مخمور را
دون مخوان این عالم مجبور را
شعر الجباری
نه مختارم توان گفتن نه مجبور
که خاک زنده ام در انقلابم
شعر حجاب اجباری
فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد
شعر سکوت اجباری مادمازل
الحذر از جبر و هم از خوی صبر
جابرو مجبور را زهر است جبر
شعر سکوت اجباری
تو هر مخلوق را مجبور گوئی
اسیر بند نزد و دور گوئی
شعر رفتن اجباری
چه گویم از چگون و بی چگونش
برون مجبور و مختار اندرونش
شعر زندگی اجباریست
گهی دیر تازیم و گه کعبه جو
جنونهاست مجبور تقدیر را
شعر زندگی اجباری
دل بکلفت سخت مجبور است از قسمت مپرس
آه ازان آئینه کز جوش نفس امداد داشت
شعر دوری اجباری
مجبور فنا را چه خموشی چه تکلم
چندانکه نفس میزند انسان گله دارد
شعر در مورد اجبار
مجبور غفلتیم قبول اثر کراست
یاران بگوش کر خبر راز میدهند
شعر الجباری غزل
مجبور هستیئم زجرأت گزیر نیست
از پرزدن به نشه نگیرد کسی کلاغ
شعر الجباری کتابه
مجبور اختیار تعین کسی مباد
گوهر شدیم لیک بدریا نمانده ایم
شعر الجباری کنت احسبک لی
مجبور ترددکده وهم چه سازد
روزی دو نفس بال فشانست بگوشم
شعر الجباری یابنت
بیدل) میان خوبان مجبور ناتوانی است
تا کی بتار موئی کوه گران کشیدن
شعر الجباری مکتوب
مزاج عشق در سعی فنا مجبور میباشد
زمنع سوختن نتوان دل پروانه آزردن
شعر الجباری کتابیه
حیرت قفسم کو اثر عجز و رسائی
مجبور ادب را چه وصال و چه جدائی
شعر عبدالکریم الجباری غزل
رای مختار آسمان آثار گشت
آسمان مجبور و او مختار گشت
شعر عبدالکریم الجباری مکتوب
مجبور بخت بد بدم از روی چاکری
زان مر ترا چو دولت تو کردم اختیار
شعر عبدالکریم الجباری البنت من رجالها
جود کاندر طبع چون خورشید او مختار بود
از دوام عادتش چون آسمان مجبور کرد
شعر درباره حجاب اجباری
ندارد اختیار و گشته مامور
زهی مسکین که شد مختار مجبور
شعر در مورد حجاب اجباری
معلوم شد مرا که منم تا که زنده ام
مجبور در صفت که به صورت مخیرم
متن شعر سکوت اجباری
بهر کاری بود رای تو مختار
به جز احسان که در وی هست مجبور
شعر زندگی اجبار است
فلک به طاعت سگان درگهش مجبول
ملک به نصرت خدام حضرتش مجبور
شعر در مورد زندگی اجباری
مختار همه خلقی و مجبور سخایی
منشار سر خصمی و منشور امانی
شعر در مورد لبخند اجباری
از زمانه نکرده ام گله ای
تا بدانسته ام که مجبور است
شعری در مورد اجبار
گر چه از جبر فعل او دور است
اندر آن اختیار مجبور است
شعر در مورد جدایی اجباری
باشد از اختیار و قدرت دور
فاعل آن بود بر آن مجبور
شعر در مورد ازدواج اجباری
نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است
چه بی ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری
شعر درباره اجبار
گر تو گویی چو بنده مامور
هست در اختیار خود مجبور
شعر در مورد اجبار
سزد گر ز حیرت برآریم دم
چو مختار باشیم و مجبور هم
شعر در مورد حجاب اجباری
ز سرکلاه حکومت بدامن تو نهاد
قضا که هست دو عالم بحکم او مجبور
شعر در مورد لبخند اجباری
تا بود مقدور سعد و نحس گردون خیر و شر
تا بود مجبور سرد و گرم گیتی شیخ وشاب
شعری در مورد اجبار
ای به تدبیر آصف ملک سلیمان دوم
جبر امرت را چو انس و جان فلک مجبور باد
شعر در مورد زندگی اجباری
بگذر از گفتار ما و من که لهوست و مجاز
عاشق مجبور را زیبا نباشد ما و من
شعر در مورد جدایی اجباری
عزمت از نفس ارادی سال و مه مختار باد
حزمت از روح طبیعی روز و شب مجبور باد
شعر در مورد ازدواج اجباری
ساده لوحی بین، که خود را با کمال اختیار
از غلط بینی همان مجبور می دانیم ما
شعر درباره اجبار
گر چو ما گیتی مجبور قضا و قدر است
پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست
شعر درباره حجاب اجباری
اندیشه ئی که در چه خیال اوفتاده ئی
مجبور مرگ و دعوی مختار زیستن
شعر درباره ازدواج اجباری
اختر و چرخ چیست؟ مجبوری
غنصر و طبع چیست؟ مزدوری
شعر درباره جدایی اجباری
نکنم سرزنش که مجبوری
بسته حکم و امر یزدانی
شعر اجبار
گر چه تو ز اختیار مأموری
لیک در اختیار مجبوری
شعر الجباری
گاه او مستور در مجبوری است
گاه پنهان درته معذوری است
شعر حجاب اجباری
بی تجلی زندگی رنجوری است
عقل هم مهجوری و دین مجبوری است
شعر سکوت اجباری مادمازل
آن ز مجبوری است این از اختیار
آن نهان در پرده ها این آشکار
شعر سکوت اجباری
شعله ها از کشت زار من دمید
او ز مجبوری به مختاری رسید
شعر رفتن اجباری
چو از خود گرد مجبوری فشاند
جهان خویش را چون ناقه راند
شعر زندگی اجباریست
شبیخون بر جهان کیف و کم زد
ز مجبوری به مختاری قدم زد
شعر زندگی اجباری
گر نه بینی دین تو مجبوری است
این چنین دین از خدا مهجوری است
شعر دوری اجباری
درین دو هفته که در قید جسم مجبوری
کشاده گیر در اختیار یا بسته است
شعر در مورد اجبار
به مجبوری گرفتارم مپرس از وضع مختارم
همه گر آمدی دارم همان آورد را مانم
شعر الجباری غزل
تو چو من عاجزی و مجبوری
وز بزرگی و برتری دوری
شعر الجباری کتابه
هم به عشق مجبورم هم به عقل مختارم
با وجود مجبوری صاحب اختیارم بین
شعر الجباری کنت احسبک لی
اگر بر عقل عالمیان ازین مستی چکد جرعه
نه عالم ماند و آدم، نه مجبوری نه خودکامی
شعر الجباری یابنت
گریز، اصل زندگی ست…
گریز از هر آنچه اجبار را توجیه میکند.
شعر الجباری مکتوب
بیا بگریزیم!
ما همه در اسارت خاک بودیم.
ما، از خاک نبود که گریختیم از آنها گریختیم
که حرمت زمین را به گام های آلوده میشکستند.
شعر الجباری کتابیه
هلیای من! ما را هیچ کس نخواهد پایید، و هیچ کس مدد نخواهد کرد.
میتوان به سوی رهایی گریخت؛
اما بازگشت به اسارت نابخشودنی ست.
شعر عبدالکریم الجباری غزل
ما در روزگاری هستیم، هلیا،
که بسیاری چیزها را میتوان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد.
شعر عبدالکریم الجباری مکتوب
هلیا! یک سنگ بر پیشانی سنگی ِ کوه خورد،
کوه خندید و سنگ شکست.
یک روز، کوه می شکند؛ خواهی دید…
شعر عبدالکریم الجباری البنت من رجالها
نازنینم !
عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن.. اجبار است.
شعر در مورد اجبار
- ۹۷/۰۷/۰۵